بانی مگ | مجله اینترنتی

بانی مگ | مجله اینترنتی

بانی لاین | بانک جامع اطلاعاتی کالا
بانی مگ | مجله اینترنتی

بانی مگ | مجله اینترنتی

بانی لاین | بانک جامع اطلاعاتی کالا

کارت Afterburner مک پرو چیست و چه کاربردی دارد؟

کارت Afterburner یکی از قطعاتی است که می‌توان درکنار مک‌پرو جدید اپل با قیمت دوهزار دلار سفارش داد. وظیفه‌ی اصلی این قطعه چیست و ارزش پرداخت چنین مبلغی را دارد؟




وقتی اپل در سال ۲۰۱۷ اولین‌بار از کار روی نسل کاملا جدیدی از مک‌ پرو خبر داد، به علاقه‌مندان خود قابلیت‌های بسیاری ازجمله محصولی با پشتیبانی از ماژول‌های متعدد برای شخصی‌سازی را وعده داد. سپس در نمایشگاه WWDC 2019، اعلام کرد یکی از همین قابلیت‌های ماژولار، کارت افتربرنر (Afterburner) است که برای افزایش سرعت رندر بعضی از ویدئوها در نظر گرفته شده است. این کارت دقیقا چیست و چگونه می‌تواند موجب افزایش سرعت رندر شود؟آیا خرید نسخه‌ای از مک‌پرو مجهز به این قطعه عاقلانه است یا خیر؟

کارت Afterburner دقیقا چگونه عمل می‌کند؟

اپل در توضیحات مربوط به این کارت عنوان کرده است قطعه‌ی مذکور می‌تواند موجب بهبود بهره‌وری هنگام کار با کدک‌های ProRes و ProRes Raw برای کاربران حرفه‌ای درزمینه‌ی فیلم و ویدئو شود؛ اما منظور دقیق‌تر از این گفته چیست؟ در کلامی ساده، می‌توان گفت اگر با کدک‌های گفته‌شده سروکار دارید، حجم بسیاری از پردازش‌ها می‌تواند روی دوش کارت Afterburner قرار گیرد. انتقال پردازش‌های سنگین به این کارت موجب می‌شود فشار واردشده روی سایر قطعات ازجمله پردازنده کاهش یابد و می‌توان آن‌ها را به سایر امور اختصاص داد. هدف اصلی قطعه‌ی جدید به‌کار‌رفته در مک‌پرو، کاهش پردازش‌ها روی نسخه‌هایی با رزولوشن پایین است که معمولا برای صرفه‌جویی در قدرت و میزان بار پردازنده انجام می‌شود.

شایان ذکر است استفاده از چنین قطعه‌ای موجب می‌شود کاربران بتوانند تعداد اجرای فایل‌های ویدئویی با رزولوشن بالا را افزایش دهند. اپل ادعا می‌کند به‌کمک کارت Afterburner می‌توان حداکثر ۶ اجرای هم‌زمان با رزولوشن 8K و نرخ ۲۹/۹۷ فریم‌بر‌ثانیه در Final Cut Pro X را تجربه کرد. اجرای چنین ویدئوهای سنگینی به‌صورت هم‌زمان تأثیری روی فرایند انکود آن‌ها نمی‌گذارد؛ زیرا این وظیفه‌ روی دوش پردازنده قرار دارد و جدا از اجرای فایل‌ها خواهد بود. اگر در حال کار با ویدئوهایی با رزولوشن 4K در همان برنامه باشید، می‌توانید تا ۲۳ اجرای هم‌زمان با نرخ ۲۹/۹۷ فریم‌بر‌ثانیه را درکنار یکدیگر داشته باشید که بسیار تحسین‌برانگیز است.

علاقه‌مندان و افراد حرفه‌ای می‌توانند فراتر از آمار گفته‌شده نیز بروند؛ زیرا طبق ادعای اپل، می‌توان حداکثر سه کارت Afterburner را به‌صورت هم‌زمان روی مک‌پرو نصب کرد. البته کوپرتینویی‌ها توضیحات بیشتری درباره‌ی میزان افزایش عملکرد با کنارهم قراردادن چندین کارت ارائه نداده است، اما می‌توان انتظار بهبود چشمگیری را داشت.





چه نرم‌افزار و سخت‌افزاری از Afterburner پشتیبانی می‌کند؟

کدک‌های ProRes و ProRes RAW را اپل توسعه داده است؛ درنتیجه، قطعه‌ی جدید گفته‌شده با بسیاری از نرم‌افزارهای این شرکت هم‌خوانی دارد. ازجمله مهم‌ترین برنامه‌هایی که اپل از پشتیبانی Afterburner در آن‌ها خبر داده است، شامل Final Cut Pro X و Motion و Compressor درکنار پخش‌کننده‌ی محبوب QuickTime می‌شود. بااین‌[ال، کاربران باید در خاطر داشته باشند هر برنامه‌ی اپل که امکان اجرای کدک‌های تصویری گفته‌شده را داشته باشد، می‌تواند از قابلیت‌های کارت مذکور نیز بهره بگیرد. تعدادی از برنامه‌های توسعه‌ داده‌شده‌ی سایر شرکت‌ها نیز در سایت اپل اعلام شده است که توان استفاده از ویژگی‌های Afterburner را دارند. همچنین، ممکن است برخی از توسعه‌دهندگان قابلیت پشتیبانی از این قطعه در نسخه‌های بعدی از محصولات خود را قرار دهند.

درزمینه‌ی سخت‌افزار، تنها امکان استفاده از کارت افتربرنر در مک‌پرو جدید وجود دارد. البته در آینده، احتمال استفاده از آن در سایر مک‌ها نیز وجود دارد که ممکن است به‌صورت قطعه‌ی داخلی کوچک‌تر یا قطعه‌ی اکسترنال در نظر گرفته شود. همچنین، اپل گفته است امکان استفاده از این کارت با ویندوز در حالت بوت‌کمپ وجود ندارد و نمی‌توان آن را به‌صورت اکسترنال ازطریق پورت USB-C به دستگاه متصل کرد. شاید دلیل این امر به هماهنگی موردنیاز میان سخت‌افزار و نرم‌افزار مربوط باشد که تنها امکان بهبود پردازش کدک ProRes را در مک‌پرو فراهم کرده است.




خرید چنین قطعه‌ای توجیه دارد؟


کارت Afterburner استفاده‌ی بسیار خاص و حرفه‌ای دارد و قطعا درصورت نیاز به قابلیت‌های مهم‌ آن باید خریده شود. اگر با کدک‌های ProRes و ProRes Raw سروکار ندارید، خرید این قطعه‌ی دوهزاردلاری به‌هیچ‌وجه توصیه نمی‌شود؛ اما اگر از چنین کدک‌هایی استفاده می‌کنید، قطعا می‌توانید چنین محصولی را در نظر داشته باشید؛ زیرا می‌تواند در حجم پردازشی و زمان موردنیاز برای امور گرافیکی مثل رندر و انکود، تفاوت‌های چشمگیری ایجاد کند. در‌هر‌صورت، هنگام شخصی‌سازی مک‌پرو خود و انتخاب قطعات آن، بهتر است دقت بسیاری به‌خرج دهید تا زیر بار خرج اضافی نروید.

پردازنده‌های موبایل، لپ‌تاپ، دسکتاپ و سرور چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟

در این مقاله سعی شده تا با تکیه بر فاکتورهای مؤثر بر قدرت پردازشی، معماری پردازنده‌های به‌کار رفته در کامپیوترهای دسکتاپ، گوشی‌های هوشمند، لپ‌تاپ‌ها و سرورها بررسی شود.

در بحث مربوط به پردازنده‌ها، بسیاری عقیده دارند که تراشه‌های به‌کار رفته در گوشی‌های جدیدِ هوشمند توانسته‌اند تا حدودی فاصله‌ی بین قدرت پردازشی دستگاه‌های یادشده و کامپیوترهای خانگی و لپ‌تاپ‌ها را کم کنند. با اینکه مقایسه‌ی پردازنده‌های موردِ استفاده در دستگاه‌های مختلف، اساسا مقایسه‌ی صحیحی نیست. اما در این مطلب سعی شده با تمرکز بر معماری به‌کار رفته در پردازنده‌های مختلف، درک درستی از ساز‌وکار این تراشه‌ها در تمامی زمینه‌ها فراهم شود. البته باتوجه به گستردگی وسعت موارد مؤثر، تنها بخشی از اِلمان‌های یادشده بررسی خواهد شد. وقتی صحبت از موارد کاربریِ پردازنده به میان می‌آید، آن‌چه که بیشتر جلب توجه می‌کند مواردی چون سرورها، دستگاه‌های موبایل و کامپیوترهای خانگی است. گستره‌ی کاربرد عبارت «موبایل» در حوزه‌ی فناوری نه‌تنها گوشی‌های هوشمند را شامل می‌شود، بلکه لپ‌تاپ‌ها و نوت‌بوک‌ها را نیر در بر می‌گیرد. از این‌رو در این مقاله موارد مذکور به‌طور کامل مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت. البته در ابتدا لازم است تا برای درک تفاوت موجود در پردازنده‌های مختلف، ماهیت پردازنده به‌صورت مختصر مورد واکاوی قرار گیرد.

پردازنده، ریزپردازنده یا واحد پردازش مرکزیِ (CPU) مداری الکتریکی در بیشتر محصولات الکترونیکیِ هوشمند از قبیل کامپیوتر، گوشی‌های هوشمند، لپ‌تاپ‌ها و سرورها است. این تراشه به واسطه‌ی انجام الگوریتم‌های پایه‌ای، کنترل و انجام عملیات ورودی/خروجیِ (I/O) مشخص‌شده، دستورالعمل‌های موجود در برنامه‌ها را انجام می‌دهد. به بیان ساده عملکرد اساسی همه‌ی پردازنده‌ها، صرف‌نظر از ساختار فیزیکی‌شان،  اجرای یک رشته از دستورالعمل‌های ذخیره شده است که به آن برنامه گفته می‌شود. تقریبا تمامی پردازنده‌ها هنگام اجرای عملیات روی دستورالعمل‌ها از مراحل واکشی (fetch)، رمزگشایی (decode) و اجرا (execute) پیروی می‌کنند که در مجموع به‌عنوان سیکل کلاک شناخته می‌شود.

پس از اتمام مرحله‌ی اجرا برای یک دستورالعمل، کل فرایند‌ مذکور تکرار می‌شود. در پردازنده‌ها حافظه‌هایی با نام ثبات (register) وجود دارد که سریع‌ترین تجهیزات ذخیره‌سازی در یک سیستم کامپیوتری محسوب می‌شوند. ثباتی با نام شمارنده‌ی برنامه (program counter) در پردازنده‌ها، آدرس دستورالعمل بعدی در رشته‌ی دستورالعمل‌ها را به‌جهت استفاده‌ی پردازنده در خود ذخیره می‌کند. درواقع شمارنده‌ی پردازنده دستورالعمل‌ها را از حافظه‌ی اصلی واکشی می‌کند. در برنامه‌های کامپیوتری یا موبایلی، دستورالعملهایی از نوع انشعاب وجود دارد. دستورالعمل‌های انشعاب شبیه به گزاره‌ی «اگر» برای یک پردازنده است. اگر شرایطی برقرار باشد (If True)، یک مجموعه از دستورالعمل‌ها اجرا می‌شود و اگر آن شرایط برقرار نباشد (If False)، مجموعه دستورالعمل دیگری به اجرا گذارده می‌شود. اگر دستورالعمل‌های یادشده اجرا شوند، شمارنده‌ی برنامه به‌گونه‌ای اصلاح می‌شود که دستورالعمل‌های صحیح را واکشی کند. 

دستورالعمل واکشی‌شده از حافظه، مشخص می‌کند که پردازنده چه کاری را باید انجام دهد. در مرحله‌ی رمزگشایی که به وسیله‌ی مدار معروف به رمزگشای دستورالعمل (instruction decoder) انجام می‌شود، دستورالعمل‌ها به سیگنال‌هایی تبدیل می‌شوند که سایر قسمت‌های پردازنده را کنترل می‌کننند. نحوه‌ی تفسیر دستورالعمل‌ها توسط معماری مجموعه دستورالعمل‌های پردازنده یا به‌اختصار ISA صورت می‌پذیرد. پس از مراحل واکشی و رمزگشایی، مرحله‌ی اجرا انجام می‌گیرد. بسته به معماری پردازنده، این روند ممکن است یک  یا چندین سیکل طول بکشد.


بیشتر پردازنده‌های مدرن مراحل معدود یادشده را برای افزایش بازدهی به دست‌کم ۲۰ مرحله‌ی خردتر تقسیم می‌کنند. به عبارت دیگر، هر چند یک پردازنده در هر چرخه‌ی کاری یا سیکل کلاک اجرای چندین دستورالعمل را شروع می‌کند، ادامه می‌دهد و به سرانجام می‌رساند؛ اما برای اجرای هر دستورالعمل از آغاز تا اتمام، ممکن است ۲۰ سیکل کلاک یا حتی بیشتر لازم باشد. به چنین مدلی در اصطلاح یک پایپ‌لاین اطلاق می‌شود. پر شدن یک خط لوله با سیال در جریان مدتی به طول می انجامد، اما پس از آن یک خروجی پایدار و ثابت از آن سیال به دست می‌آید. در پایپ‌لاین پردازنده، به‌جای سیال دستورالعمل‌ها به جریان می‌افتند.


حقیقت این است که فرکانس پردازشی و تعداد هسته‌ها، دیگر معیاری مناسب و شاخصی قابل‌اعتماد جهت ارزیابی قدرت پردازنده‌ها نیست. حتی اعداد و ارقام به‌عمل آمده از شاخص‌های یادشده در گذشته نیز درک درستی از کارایی پردازنده‌ها ارائه نمی‌کردند. حال که پای این تراشه‌ها در دنیای گوشی‌های هوشمند بازشده، مقایسه‌ی پردازنده‌ها تنها با تکیه بر تعداد هسته‌ها و فرکانس پردازشی اشتباهی محض است.


توان طراحی حرارتی و لیتوگرافی ساخت


آن‌چه که در حال حاضر به‌‌عنوان معیاری صحیح برای مقایسه‌ی پردازنده‌ها محسوب می‌شود، ترکیبی از توان طراحی حرارتی (TDP)، لیتوگرافی ساخت پردازنده، معماری به‌کار رفته در آن و مواردی از این دست است. توان طراحی حرارتی در پردازنده، میزان گرمای تولیدشده توسط پردازنده، کارت گرافیک و SoC (سیستم روی تراشه یا SoC، مداری یکپارچه از اجزای مختلف کامپیوتر از جمله پردازنده، کارت گرافیک و رم است) و مقدار توان لازم در سیستم خنک‌کننده جهت دفعِ آن است. در نگاه اول شاید این سؤال پیش آید که چرا لزوم استفاده از خنک‌کننده‌ای قدرت‌مندتر که در ظاهر نکته‌ای منفی در عملکرد پردازنده است، عاملی مهم در میزان کارایی پردازنده محسوب می‌شود؟ درواقع بالا رفتن TDP نشان‌دهنده‌ی افزایش ابعاد پردازنده در تمامی فاکتورها است.


از سال ۲۰۰۹ لیتوگرافی به نامی تجاری برای اهداف بازاریابی تبدیل شده و نشان‌دهنده‌ی فناوری‌های به‌کار رفته در فرایند تولید تراشه است و درواقع ارتباطی با طول گیت در ترانزیستورهای پردازنده ندارد.


برای درک موضوع کافی است ابعاد وسایل نقلیه‌ای چون دوچرخه، قطار و هواپیما را در نظر بگیرید. هر کدام از دستگاه‌های یادشده، در نهایت مسافر را به مقصد خواهند رساند، اما حجم کاری و سرعت و کاربری هر کدام از آن‌ها برای مصارف و اهداف خاصی مهم است و درواقع این مصرف سوختشان است که نشان‌دهنده‌ی کثرت قطعات 


به‌کار رفته در وسیله و پیچیدگی آن است. فاکتورهایی که در پردازنده رابطه‌ی مستقیمی با بزرگی TDP دارند شامل پیچیدگی ریزمعماری، تعداد هسته‌ها، عملکرد 

پیش‌بینی‌کننده‌ی پرش، میزان حافظه‌ی کش، تعداد پایپ‌لاین‌های اجرایی و مواردی این‌چنینی است. لزوما توان طراحی حرارتی بین محصولات تولیدیِ شرکت‌های مختلف یکی نیست، اما محدوده‌ای که این معیار در آن قرار می‌گیرد تقریبا در تمامی محصولات مشابه از یک کاربری، یکسان است.


در مورد لیتوگرافی ساخت پردازنده می‌توان این‌گونه گفت که در استاندارد تعریف‌شده توسط صنایع تولید تراشه، هر نسل از فرایند تولید تراشه‌های نیمه‌هادی یا به‌عبارتی لیتوگرافی ساخت پردازنده، با طول گیتِ ترانزیستورهای به‌کار رفته در تراشه بر حسب نانومتر (سابقا میکرومتر) مشخص می‌شود. اگرچه از سال ۲۰۰۹ لیتوگرافی پردازنده به نامی تجاری برای اهداف بازاریابی تبدیل شده و نشان‌دهنده‌ی نسل جدیدی از فناوری‌های به‌کار رفته در فرایند تولید تراشه است و درواقع هیچ ارتباطی با طول گیت در ترانزیستورهای به‌کار رفته در پردازنده ندارد. برای مثال فرایند ۷ نانومتری شرکت تراشه‌سازی GlobalFoundries همانند لیتوگرافی ۱۰ نانومتری شرکت اینتل است. بنابراین مفهوم حقیقی لیتوگرافی ساخت دچار ابهام شده است. علاوه بر این تراشه‌های سامسونگ و شرکت صنایع نیمه‌هادی تایوان (TSMC) با لیتوگرافی ۱۰ نانومتری تنها اندکی بیشتر از تراشه‌های ۱۴ نانومتری اینتل ترانزیستور دارند. حتی تراکم ترانزیستور در تراشه‌های ۱۰ نانومتری اینتل بیشتر از تراشه‌های ۷ نانومتری سامسونگ و برخی از انواع پردازنده‌های تولیدی TSMC است. شایان ذکر است تراکم ترانزیستورها در تراشه‌های ۱۰ نانومتری اینتل ۱۰۰٫۷۶ میلیون ترانزیستور در میلی‌متر مربع است. تعداد ترانزیستورهای به کار رفته در تراشه‌های نوع N7P و N7FF صنایع نیمه‌هادی تایوان و تمامی تراشه‌های سامسونگ کمتر از مقدار یادشده برای تراشه‌ی ۱۰ نانومتری اینتل است. تعداد کل ترانزیستورها در پردازنده‌ی A13 بایونیک اپل ۸٫۵ میلیارد عدد است که با تقسیم بر مساحت تراشه (۹۸٫۴۸ میلی‌متر مربع) تراکمی تقریبا برابر با ۸۶ میلیون ترانزیستور در میلی‌متر مربع را نشان می‌دهد.

با تمامی این‌ها، لیتوگرافی ساخت در معنای واقعی فاکتوری مهم در مقایسه‌ی پردازنده‌ها محسوب می‌شود. با کاهش لیتوگرافی، بازده پردازنده افزایش می‌یابد. بنابراین اگر دو پردازنده را با طراحی مشابه و لیتوگرافی متفاوت در نظر گرفت، پردازنده‌ی با لیتوگرافی پایین‌تر خصوصیات زیر را دارا خواهد بود:


فرکانس پردازشی بیشتری نسبت به پردازنده‌ی با لیتوگرافی بالاتر خواهد داشت


توان مصرفی پایین‌تری خواهد داشت.


گرمای کمتری تولید خواهد کرد.


به دلیل تراکم بیشتر در تعداد ترانزیستورها، مساحت کمتری خواهد داشت.


به‌طور کلی هنگامی که اینتل، AMD و سازنده‌های تراشه‌های مبتنی‌بر معماری ARM مانند سامسونگ و کوالکام لیتوگرافی تراشه‌هایشان را کاهش می‌دهند، بازدهی پردازنده نیز بهبود می‌یابد. باتوجه به اینکه در اکثر اوقات کاربران سرعت بالای پردازشی را به کاهش توان مصرفی ترجیح می‌دهند، شرکت‌ها نیز در این راستا اقدام می‌کنند که خود مانعی در برابر افزایش بهره‌وری در مصرف انرژی است. برخی نیز پردازنده‌های خود را به‌‌گونه‌ای طراحی می‌کنند که توازن میان افزایش کارایی و میزان کاهشِ مصرف انرژی را حفظ کنند. گروه سومی نیز هستند که افزایش بهره‌وری در میزان مصرف انرژی نسبت به افزایش سرعت پردازشی را در ارجحیت قرار می‌دهند.


نکته‌ی اصلی که باید در نظر گرفته شود این است که توان طراحی حرارتی در گوشی‌های هوشمند در بیشترین حالت تنها ۵ وات است. این در حالی است که پردازنده‌های پایین‌رده‌ی دسکتاپ در حدود ۴۵ وات توان طراحی حرارتی دارند. توان طراحی حرارتی در پردازنده‌های سرور نیز اندکی بیشتر از پردازنده‌های دسکتاپ است. دلیل تفاوت موجود در TDP دستگاه‌های یادشده، پیش‌تر نیز گفته شد. برای درک بهتر موضوع ذکر این نکته لازم است که پردازنده‌های به‌کار رفته در دستگاه‌های مختلف روی صفحاتی با نام دای ساخته می‌شوند. در مبحث مدارات مجتمع، هر دای (die) یک بلوک کوچک از مواد نیمه‌رسانا است که مداری با کارکرد خاص، طی فرآیندی مانند فوتولیتوگرافی روی آن ساخته شده‌ است. پردازنده‌ها در دستگاه‌های قابل حمل، SoC هستند. به این معنی که بخش‌های مختلفی اعم از پردازنده، پردازنده‌ی گرافیکی، حافظه، کنترلر USB، مدارهای مدیریت مصرف انرژی و مودم‌های بی‌سیم وای‌فای و شبکه‌های تلفن همراه در SoC در کنار هم تجمیع شده‌اند. با این حال اندازه‌ی کل دای در SoCها کوچکتر از پردازنده‌های کامپیوتر و سرور است. با درنظر گرفتن این نکته، حتی اگر لیتوگرافی به کار رفته در پردازنده‌ها برابر بوده و تراکم ترانزیستورها برابر باشد، در اکثر موارد پردازنده‌های کامپیوتر تعداد بیشتری ترانزیستور دارند. در صورت برابر بودن اندازه‌ی دای‌ها نیز، باتوجه به کثرت قطعات در SoCها، تعداد ترانزیستورهایی که تنها برای پردازنده استفاده شده‌اند، بسیار کمتر از پردازنده‌های کامپیوتر و سرور است.


برای مطالعه ی ادامه ی این مطلب  اینجا کلیک کنید.


رندر گلکسی +S11 پیش از فرا رسیدن رویداد رونمایی رسمی به‌اشتراک گذاشته شد

رندرهای گلکسی اس ۱۱ پلاس نشان ‌می‌دهد باید منتظر دستگاهی با روزنه‌ی روی نمایشگر مخصوص دوربین سلفی و همچنین طراحی ماژول بزرگ مخصوص دوربین‌های پنل پشتی باشیم.  

اوایل ماه آذر رندر جدید گلکسی اس ۱۱ به‌اشتراک گذاشته شد که  از ماژول دوربین مستطیلی‌ شکل آن خبرمی‌داد. سپس به‌ فاصله‌ یکمی، تصاویری از گلکسی S11e نیز منتشر شد. آخرین اخبار حاکی از آن است که رندرهایی از گلکسی اس ۱۱ پلاس نیز به‌اشتراک گذاشته شده است.

تصاویر نشان می‌دهد گلکسی اس ۱۱ پلاس از نظر طراحی ظاهری شبیه به گلکسی اس ۱۱ و گلکسی S11e است و از نمایشگر با انحنای لبه و روزنه‌ی مخصوص دوربین سلفی روی نمایشگر، همچنین اسپیکر عریض، دکمه‌ی پاور و کم و زیاد کردن حجم صدا در سمت راست، پورت USB-C در قسمت پایین دستگاه بهره می‌برد. 


اما یکی از تفاوت‌های شاخص گلکسی اس ۱۱ پلاس نسبت به سایر گوشی‌های هوشمند قبلی آن است که دستگاه جدید از ماژول بزرگ دوربین در پنل پشتی بهره می‌برد که ابعاد بزرگ‌تری نسبت به ماژول دوربین گوشی‌های هوشمند گلکسیS11 و گلکسی S11e دارد. گلکسی اس ۱۱ پلاس مجهز به پنج دوربین و دو حسگر کوچک است. دوربین اصلی دستگاه ۱۰۸ مگاپیکسلی با بزرگنمایی اپتیکال ۵ برابری است.

براساس اطلاعات منتشر شده از سوی Ice universe، رندرها کاملا دقیق نیستند و طراحی واقعی دستگاه از آنچه در رندرها دیده می‌شود، زیباتر خواهد بود. درنظر داشته باشید تصاویر منتشرشده، رندرهای رسمی نیستند و تا زمان معرفی دستگاه نمی‌توان به‌صورت قطعی در مورد طراحی گلکسی اس 11 پلاس اظهارنظر قطعی کرد.

Ice universe ادعا می‌کند گلکسی S11 پلاس با ضخامت 8.8 میلی‌متری (10.2 میلی‌متر با درنظرگرفتن ماژول دوربین) و همچنین نمایشگر6.9 اینچی به بازار عرضه خواهد شد. احتمالا دستگاه با حسگر اثر انگشت زیر نمایشگر در دسترس کاربران قرار خواهد گرفت. هنوز مشخصات دقیق گلکسی اس 11 پلاس منتشر شده است، اما مستندات به‌اشتراک گذاشته شده از سوی بنچمارک گیک‌بنچ نشان می‌دهد باید منتظر دستگاهی با تراشه‌ی اکسینوس ۹۸۳۰ به‌همراه ۱۲ گیگابایت حافظه‌ی رم و سیستم‌عامل اندروید ۱۰ باشیم. 


زاکربرگ چگونه به منفورترین مرد دنیای فناوری تبدیل شد؟

این روزها مارک زاکربرگ، بنیان‌گذار جوان فیسبوک، به‌شدت محبوبیت خود را از دست داده است.
سال‌های متمادی، مارک زاکربرگ به‌عنوان انسانی برجسته شناخته می‌شد که می‌تواند پیشتاز همه‌ی رقبای خود در سیلیکون‌ولی باشد؛ اما به‌دلایلی که حتی نمی‌توانید حدس بزنید، حالا ورق برگشته است. معمولا وقتی زادگاه خود یا شهر محل تحصیلتان را ترک می‌کنید و پس از چند سال به آن بازمی‌گردید، تقریبا همه‌چیز سر جای خودش قرار دارد؛ اما در منطقه‌ی خلیج سان‌فرانسیسکو اوضاع طور دیگری است و گویی در‌مقایسه‌با سایر بخش‌های آمریکا، سرعت پیشرفت ۱۰ برابر بیشتر است. برای مثال، پهپاد‌های جدید، خدمات تحویل مبتنی‌بر هوش مصنوعی، اسکوتر‌های برقی و خودروهای خودران را می‌توانید همه‌جا مشاهده کنید.
در سان‌فرانسیسکو، تنها چیزی که از فناوری سریع‌تر عوض می‌‌شود، نظر متخصصان فناوری درباره‌ی یکدیگر است. ایلان ماسک امروز دانشمندی بااستعداد است و فردا آدمی نادان که تحت‌تأثیر مواد روان‌گردان به منجی دانش‌آموزان گرفتار در غار تام لوآنگ تایلند توهین می‌کند و بعد از چند روز، با معرفی موشک اسپیس ایکس یا خودرو جدید تسلا، دوباره به مخترعی نابغه تبدیل می‌شود. جک دورسی، استاد مراقبه و مدیتیشن، یک روز هیولایی است که به دونالد ترامپ اجازه‌ی نقض قوانین توییتر را می‌دهد و بلافاصله پس از مدتی به‌دلیل تمسخر لوگو جدید فیسبوک و ممنوع‌کردن تبلیغات سیاسی در توییتر، بهترین انسان روی کره‌ی زمین لقب می‌گیرد. دراین‌میان، احتمالا تنها کسی که مردم همیشه و متفق‌القول دوستش ندارند و نخواهند داشت، کسی نیست جز مارک زاکربرگ، مدیر‌عامل فیسبوک. این محبوب‌نبودن دلایلی دارد که شاید هیچ‌وقت به آن فکر نکرده باشید.
حضور زاکربرگ با لباس خواب در جلسه با سرمایه‌گذاران موجب تمسخر رسانه‌ها شد.
زاکربرگ در ابتدای کسب‌و‌کار خود حواشی کودکانه و ناپخته‌ای داشته است. برای مثال، شوخی زننده با اعضای شرکت سرمایه‌گذاری سکویا هنگامی‌که با لباس خواب در جلسه حاضر شد و فایل پاورپوینتی با مضمون «۱۰ دلیل که ثابت می‌کند نباید اینجا سرمایه‌گذاری کنید» ارائه کرد و اسباب تمسخر فیسبوک در رسانه‌ها فراهم شد یا یکی از اولین کارت‌های ویزیت او که رویش نوشته بود: «لعنتی! من خودم مدیرعاملم».
باوجوداین، سرمایه‌گذاران و مؤسسان و حتی برخی از روزنامه‌نگاران هنوز به او به چشم انسان فرزانه‌ای می‌نگریستند که نه‌تنها بزرگ‌ترین شبکه‌ی اجتماعی جهان را ساخته؛ بلکه با درایت و آینده‌نگری و ارائه‌ی سهام فیسبوک با ساختار دو‌لایه به بازار، برتری همیشگی حق رأی خود را حفظ و قدرتش را در هیئت‌مدیره تثبیت کرده است. با این فرایند، هیچ‌کس نخواهد توانست او را از شرکتش اخراج کند؛ درایتی که استیو جابز از آن بی‌بهره بود.
این روز‌ها در خلیج سان‌فرانسیسکو، با هرکه هم‌صحبت شوید، نظر مساعدی درباره‌ی فیسبوک نمی‌شنوید؛ شرکتی که وقتی سهامش در سال ۲۰۱۲ عرضه عمومی شد، باعث رونق‌گرفتن کسب‌و‌کار صدها میلیونر خلیج سان‌فرانسیسکو شده بود. کارکردن برای فیسبوک زمانی حسرت‌برانگیزترین شغل آمریکا بود؛ اما در‌حال‌حاضر، و براساس نظرسنجی وب‌سایت Glassdoor برای بهترین مشاغل، در رده‌ی هفتم قرار گرفته است. برای افول مقبولیت فیسبوک دلایل متعددی وجود دارد که مواردی مانند رسوایی‌های مربوط به درز اطلاعات شخصی یا نقض حریم خصوصی کاربران، فاجعه‌ی مفتضحانه‌ی کمبریج آنالیتیکا و دخالت روسیه در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ را شامل می‌شود.
فیسبوک بازار تبلیغات دیجیتالی را به‌انحصار خود درآورد و رسانه‌ها را به‌خود گرفتار کرد و عامدانه بسیاری از کسب‌وکارها را به‌نابودی کشاند. درادامه، زاکربرگ با رد دخالتش در نتایج انتخابات که ایده‌ای کاملا احمقانه‌ بود و نپذیرفتن مسئولیت فیسبوک به‌عنوان رسانه با گفتن جمله‌ی «ما شرکت فناوری هستیم نه رسانه»، تلویحا ادعای تأثیرگذاری فیسبوک بر جهان را قبول کرد. همچنین، زاکربرگ در مصاحبه‌ای جنجالی، اعلام کرد نیازی نمی‌بیند مطالب منتشرشده در فیسبوک درباره‌ی انکار هولوکاست را حذف کند. با این گفته وی آتش خشم و نفرت خیلی‌ها را برانگیخت و آماج شدیدترین حملات، به‌ویژه ساکنان ثروتمند سیلیکون‌ولی قرار گرفت. او همواره در مغلوب‌کردن حریفانش رقیبی بی‌رحم بوده و هر ایده‌ی موفق و پول‌سازی را تصاحب یا از آن تقلید کرده است.
فیسبوک هر ایده‌ی ‌موفق و پول‌سازی را یا نابود می‌کند یا تصاحب
البته زاکربرگ تنها تاجر سنگدل دنیای فناوری نیست که شهرت این صنعت را در رسانه‌ها لکه‌دار می‌کند. با اطمینان می‌توان گفت روال کار تمامی ساکنان این منطقه همین است؛ اما زاکربرگ برخلاف سایر همتایانش که حداقل گاهی اظهار ندامت می‌کنند، همیشه طوری رفتار کرده که گویی دانای کل است. برای مثال، ایلان ماسک وقتی در افتضاح ماجرای غار تام لوآنگ تایلند با انتقاد شدید مواجه شد، تأیید کرد حرف احمقانه‌ای زده است یا وقتی فیلمی از تراویس کالانیک، مدیر سابق تاکسی اینترنتی اوبر، بیرون آمد که او را در حال فریادکشیدن بر سر راننده‌ی اوبر نشان می‌داد، به تکاپو افتاد و مجبور شد بگوید آدم وحشتناکی است.
درمقابل، وقتی هفته‌ی پیش آرون سورکین، کارگردان آمریکایی که شخصیت مارک زاکربرگ دست‌مایه‌ی ساخت یکی از فیلم‌های او به‌نام شبکه اجتماعی بوده است، در نامه‌ای سرگشاده برای زاکربرگ، ملتمسانه از او خواست موضعش درزمینه‌ی تبلیغات دست‌کاری‌شده‌ی سیاسی که در فیسبوک قرار می‌گیرد را بازنگری کند، زاکربرگ در صفحه‌ی فیسبوک خود حرف آخر را زد. او با درج دیالوگی از فیلم سینمایی رئیس‌جمهور آمریکا، (فیلم دیگری به کارگردانی سورکین) نوشت: «دفاع از آزادی بیان».
این‌گونه اظهارات شاید از دیدگاه زاکربرگ کارساز به‌نظر بیایند؛ اما در پیشگاه عامه‌ی مردم اصلا این‌طور نبوده است. یکی از سرمایه‌گذاران فیسبوک و زاکربرگ را الگویی ترسناک توصیف می‌کند و دیگری از آنان اعتقاد دارد که بنیان‌گذار فیسبوک فاقد خودآگاهی است. حتی یکی از کارکنان عالی‌رتبه‌ی فیسبوک که نخواست نامش فاش شود، گفته است:
او [زاکربرگ] هیچ احساسی از خود نشان نمی‌دهد و گاهی فکر می‌کنیم رئیس ما ربات است.
به‌تازگی چارلی وارزل، یکی از روزنامه‌نگاران حوزه‌ی فناوری، در توصیف مارک زاکربرگ نوشت:
به‌عقیده‌ی من، زاکربرگ نه جمهوری‌خواه است و نه دموکرات. او مدیر‌عامل فیسبوک است و حزب سیاسی او به رشد و پیشرفت خود در تعداد کاربران فعال، درآمد ناشی از تبلیغات، بازار سهام و اصولا هرآنچه ارزش مادی داشته باشد، ادامه می‌دهد.
مانند خود زندگی، در سیلیکون‌ولی هم مفهومی وجود دارد به‌نام کنش ثانوی. کنش ثانوی سرگرمی یا مشغله‌ای است که افراد پس از بازنشستگی یا ترک کار، خود را وقف آن می‌کنند. اگر نگاهی به نشریات دو دهه‌ی قبل بیندازید، بدون تردید به داستانی درباره‌ی بیل گیتس برخواهید خورد که بنیان‌گذار جوان مایکروسافت را دقیقا در قامت امروز زاکربرگ توصیف می‌کند: مردی که به قانون‌گذاران توهین می‌کند و هر رقیبی که مانع راهش باشد، به‌شدت شکست می‌دهد. وقتی در سال ۱۹۹۸ مایکروسافت به نقض قانون ضد‌تراست متهم شد، بیل گیتس با بی‌ارزش دانستن کنگره، تصمیم گرفت وارد میدان مبارزه با دولت آمریکا شود؛ اما گویا به‌ناگهان چیزی در او متحول شد. شاید تسلیم فشار‌های شدید دولت شد و شاید هم به درک این مفهوم رسید که در زندگی چیزهایی مهم‌تر از پیروزشدن هم وجود دارد. هرچه بود، بیل گیتس را به انسانی متواضع و فروتن تبدیل کرد. او مسن‌تر و باهوش‌تر شد و در سال ۲۰۰۰، زمام امور را به استیو بالمر سپرد و بر انجام فعالیت‌های بشردوستانه و عام‌المنفعه متمرکز شد. تنها با گذشت یک دهه، مدیرعاملی که یک روز تجسم شیطان در عالم فناوری بود، به یکی از دوست‌داشتنی‌ترین رهبران تصمیم‌ساز جهان مبدل شد و حتی اواخر تابستان امسال فیلم مستندی با عنوان «درون مغز بیل چه می‌گذرد؟؛ رمزگشایی از بیل گیتس» در تجلیل از او منتشر شد.
زاکربرگ هم دچار چنین تحول شخصیتی خواهد شد؟
این تصور وجود دارد که فیسبوک نهایتا از هم فرو‌خواهد‌‌ پاشید یا به‌شکل دیگری اداره می‌شود؛ اما بدون در‌نظرگرفتن اینکه این شرکت به سرنوشت مایکروسافت دچار خواهد شد یا خیر، دلایل ساختاری زیادی وجود دارد که چرا زاکربرگ هیچ‌وقت به انسان فروتنی مانند گیتس تبدیل نمی‌شود: ۱. ارزش سهام فیسبوک درحال‌رشد است و هیئت‌مدیره دلیلی برای مخالفت با زاکربرگ نمی‌بیند؛ ۲. زاکربرگ سیطره کامل بر فیسبوک را حفظ خواهد کرد و ممکن است در آینده حتی از این هم جسورتر  شود؛ چرا‌که وقتی جک دورسی تلاش می‌کرد محبوبیت بیشتری در بین همکاران خود در سیلیکون‌ولی کسب کند، زاکربرگ نشان داد در فیسبوک همچنان در بر همان پاشنه سابق می‌چرخد.
بسیاری عقیده دارند زاکربرگ تمام پل‌های پشت‌سرش را خراب کرده‌ است. حتی اگر روزی قدم در راه بیل گیتس بگذارد و شرکتش را ترک کند و در باقی‌مانده‌ی عمرش با بزرگ‌ترین مشکلات بشری مبارزه کند، بعید می‌دانم کسی به تماشای فیلمی رغبت داشته باشد که عنوانش این باشد: «درون مغز مارک چه می‌گذرد؟؛ رمزگشایی از مارک زاکربرگ».
برخلاف گیتس که در اوج حرفه‌ی خود دچار تحول معنوی شد، به‌نظر می‌رسد زاکربرگ تمام فکر و ذکرش رشد درآمد فیسبوک است و به تبعات اجتماعی تصمیماتش هیچ اهمیتی نمی‌دهد. روزی فردی که تجربه‌ی همکاری با او را در فیسبوک داشت، گفت:
در تمام عمرم، آدمی ندیده‌ام که مانند زاکربرگ پشتکار داشته باشد. مهم نیست تصمیم بگیرد چه کاری انجام دهد‌؛ ولی شک نکنید او بهترین شخص برای انجام آن کار خواهد بود. او این‌طور بار آمده است. حتی اگر سازمان غیرانتفاعی را هم به او بسپرید، آن را به بزرگ‌ترین مؤسسه غیرانتفاعی جهان تبدیل خواهد کرد؛ همان کاری که با شرکتی کوچک مثل فیسبوک انجام داد.
منبع : زومیت - VANITYFAIR

رونمایی مانیتور منحنی ۳۴ اینچی برند مسترتک در ایران

به‌گفته‌ی مسئولان شرکت بازرگانی توسعه‌ی تجارت صنایع آپادانا، XG345AQ مانیتور منحنی ۳۴ اینچی است که کمتر از یک ماه دیگر به بازار عرضه خواهد شد. رزولوشن مانیتور جدید برند مسترتک ۳۴۴۰ در ۱۴۴۰ و کیفیت تصویر آن 4K است. از دیگر مزیت های این محصول می‌توان به پنل اولتراواید (Ultra Wide)، نسبت تصویر ۲۱:۹، نرخ نوسازی تصویر ۱۴۴ هرتز و پشتیبانی از درگاه‌های USB3 ،HDMI ،Display Port و DVI اشاره کرد.

شرکت توسعه‌ی تجارت صنایع آپادانا یکی از واردکنندگان برندهای ایسوس، لنوو، تیم گروپ، اچ‌پی و اینتل است و متخصصان آن توانسته‌اند اعتماد شرکت ایسوس را در تولید پنج مدل از مانیتور‌های برند ایسوس در ایران جلب کنند. این شرکت باتوجه‌به تجربه‌ی درخشان در تولید سخت‌افزارهای مختلف و مانیتورهای ایسوس می‌تواند تجهیزات تولیدی برند مسترتک را با کیفیتی درخورتوجه و برابر با برندهای خارجی در بازار توزیع کند. ناگفته نماند این واحد تولیدی که تجهیزات سخت‌افزاری کامپیوتری به بازار عرضه می‌کند، می‌تواند تلویزیون، کیس، نمایشگر، منبع تغذیه و رایانه‌های بدون کیس را با برند مسترتک تولید کند.

ماشین‌آلات کارخانه شرکت توسعه‌ی تجارت صنایع آپادانا با بهره‌گیری از آخرین فناوری روز دنیا ساخته شده است و می‌تواند به‌روز‌ترین مدارها و بردها را تولید کند. همچنین، به‌گفته‌ی مدیرعامل شرکت مذکور، این مجموعه تولید صندوق‌های الکترونیکی فروشگاهی را در دستورکار خود دارد.